اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری
وقتی
اون روز تو باغ همه ی خانومها رو جو گرفته بود و جلوی همه قهقهه می زدن و
شوهراشون هم بی خیال نشسته بودن و تماشا می کردن وقتی منو هم به جمعشون
دعوت کردن؛ آروم تو گوشم گفتی:
«مواظب وقار و متانتت باش عزیزم»
اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری
وقتی درعین حال که منو به فعالیت اجتماعی و درس خوندن و فعالیت در دانشگاه تشویق می کردی؛ هرازچندگاهی یادآوری می کردی که:
«غرور زن در مقابل مردان غریبه بجا و خوبه»
اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری
وقتی اون روز آقای همسایمون اومده بود دم در. چادر سر کردم و رفتم قبض ها رو ازش گرفتم .برگشتم دیدم با لبخند بهم خیره شدی گفتی:
«خوشم اومد چه مردونه برخورد کردی,بدون عشوه و طنازی»
اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری
وقتی اون روز تو مجلس عروسی یهو همه رو جو گرفت و زن و مرد قاطی شدن و... مردهای دیگه با چه لذتی بهتماشا نشسته بودن.
تو مثل برق از جا پریدی و زدی بیرون. پشت سرت اومدم . گفتی:
«متشکرم که اونجا نموندی»
اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری
_ فهمیدی که منم با همه زنا فرق دارم؟