نورالدین پسر ایران
می خوام یه مطلبی بنویسم،نمی دونم از کجا شروع کنم،نمی دونم چی بنویسم من در اون حد و اندازه نیستم،لیاقتش رو ندارم که در مورد این مرد آسمانی مطلب بنویسم رفته بودم زیارت یه شهید زنده وقتی نگاهش بهم افتاد از خجالت و شرم داشتم می مردم
دست نوشته امام خامنه ای در مورد کتاب:
دانلود کلیپ صوتی(واقعا ارزش دانلود رو داره):
کلیپ صوتی نورالدین پسر ایران از سایت امام خامنه ای
سیدنور الدین عافی از اولین و ابتداییترین سخن خود با مقام معظم رهبری چنین میگفت:
بعد از خواندن نماز، ایشان آمدند طرف من. انگار سالهای سال بود مرا میشناختند، به من سلام کردند، گفتند: «سلام پسر ایران، تو چه کار کردی؟»،«دلم را شاد کردی نورالدین»و همین برای من کافی بود که دل آقا رو شاد کردم.
شهید نورالدین از دوست شهیدش که شدیدا هم بهش علاقه داشت تعریف کرد.نامش امیربود:
شب عملیات دیدم امیر عکس بچه اش رو درآورد از جیبش،اون عکس رو من باخیلی زحمت از تبریز آورده بودم،شش ماهی می شد که بچه دار شده بود اما تا حالا ندیده بود بچش رو فقط همین یه عکس بود.پاره کرد و انداخت تو آب.من ناراحت شدم،گفتم امیر چی کار داری می کنی،گفت نمی خوام حین عملیات ذره ای دلم رو بلرزونه،ممکنِ روم اثر بزاره . . .،رفقا این اتفاقات افتاده،من نمی دونم بعضی از این مسئولین تو اون دنیا چه طوری می خوان تو روی شهدا نگاه کنند.
گله ای هم داشت از مسئولین بابت نرسیدن به وضعیت خانواده شهدا
راهیان نور
من با کاروان دانشجویی رفته بودم فکه،دیدم چند تا نهار کم اومده اینها دارن دعوا می کنند،خیلی ناراحت شدم،گفتم به خدا اگر من مدیر کاروانتان بودم می گفتم کسی حق نداره تو فکه غذایی بخوره یا آبی بنوشه،بدونید کجا اومدین،بدونید شهدای ما تو فکه با چه وضعیتی شهید شدند.
دلیل پیروزی عملیات والفجر8
یکی از بچه ها یه دوربین نصب کرده بود روی یه دکل برق و یه گونی کشیده بود روش.این بنده خدا بالای پنجاه روز صبح تا شب پشت دوربین بود رو دکل تا همه اطلاعات رو از منطقه و مواضع دشمن به دست بیاره و این کمک اصلی برای موفقیت والفجر8 بود.
* * * بر قامت بی سر شهیدان صلوات * *
- ۹۱/۰۸/۱۸