MiLaD__KiNG

آخرین مطالب

۳۳ مطلب با موضوع «دفاع مقدس» ثبت شده است

نگاه شهیدان

پنجشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۰۲ ق.ظ
نگاه شهدا به ماست چه قدر شبیه شهدا هستیم!!!

 

 

نگاه شهیدان به انتخاب ماست...

 

این را برای نگاه مهربان یک دوست نوشته ام...

وقتی نگاهم می کنی،

حسی درون وجودم شکفتن آغاز می کند.

حسی که نمی دانم چیست،اما...

می دانم التیام می گیرد این دل با داشتنش!

وقتی نگاهم می کنی،

ته قلبم تهی می شود از هستی هست هایی که نیست!

هست های پوچ زندگانی ام،

که ارمغان بودنشان،نبودن است برای من!

وقتی نگاهم می کنی،

بقبه در ادامه مطلب


ماه رمضون

يكشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۶ ق.ظ


ماه رمضون وقتی با خیال راحت سر سفره ی افطار می نشینی

وقتی با صدای دلنشین الله اکبر روزه ات رو باز می کنی

یادت باشه یه عده ای ترس و لرز روزه گرفتن رو به جون خریدند

برای اینکه الان با خیال راحت دلمون به خدا وصل بشه

پس اگه سیم دلت وصل شد ، برا همه دعا کن
برا ظهور امام زمان


برا عاقبت به خیری جوونا

برا سلامتی جانبازا و .... همه و همه


حالا برو ادامه مطلب رو بخون و روزه گرفتنشون رو


آب

يكشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ق.ظ



رمضان در جبهه ها در اوج گرمای تابستان آنهم در منطقه خوزستان حال و هوای ویژه یی داشت. سال 60 ماه رمضان در اوایل مرداد ماه و گرمای بالای 50 درجه خوزستان بسیار طاقت فرسا بود. رزمندگانی که از اقصی نقاط کشور به جبهه می آمدند حکم مسافر را داشتند و کمتر می توانستند یکجا ثابت باشند بعضی از آنها در یک منطقه می ماندند و از مسوول یا فرمانده مربوطه مجوز می گرفتند و قصد ده روز کرده و روزه دار می شدند. 

بقیه در ادامه مطلب

شهید علی اکبرآقامیری

سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۴۱ ق.ظ


 

جوان شانزده ساله ای بود.در سرزمین هفت تپه.پا برهنه راه میرفت و زمزمه ی حسین حسین جانم را به لب داشت.سینه زنی میکرد و آرام اشک میریخت.وقتی از او سوال کردند چرا پا برهنه شدی.گفت:میخواهم وقتی شهید شدم پاهای تاول زده ام را به مادرم زهرا نشان دهم....

شاید از گناهانم کاسته شود و مورد شفاعت جد غریبم قرار گیرم(همینطور هم شد.از پهلو ترکش خورد وشهید شد و هفت سال مفقودالاثر بود.)

شهید علی اکبرآقامیری

تو هم مواظب نگاهت باش تا هوا گرم تر نشود !

دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۷ ب.ظ


 

گرم است……….. خیلی !
راستش را بخواهی تحملش سخت است …..
اما میدانی گرمای چادرم را چگونه صبوری میکنم ؟؟؟؟؟؟
وقتی به یاد می آورم چادرم برای تو آرامش روح می آورد صبور میشوم !
نه ! …… نه ! خیال نکن منتی هست! منتی نیست !

.
.
. اما تو را به خدا……!
تو هم مواظب نگاهت باش تا هوا گرم تر نشود !
من به غیرت مردان سرزمینم ایمان دارم .

شهد شیرین شهادت گوارای "وجودتـــــــ ـ... "

چهارشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۵۵ ب.ظ

دوست شهیدت کیه

دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۲، ۰۱:۴۹ ب.ظ


خیلــــــــی ها را صــــــــدا میزنند

امـّـــا

تنها عده ای میشنوند !



بقیه در ادامه مطلب

همت

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۳۰ ب.ظ

افسران - شهید همت!...

داخل اتوبوس نشسته بودیم ، از دوستم پرسیدم : شهید همت رو می شناسی ؟
گفت: همون اتوبانه ؟ آره ؛ چند بار از اونجا رد شدم.
گفتم: ازش چی می دونی ؟
...

لبخندی زد وگفت: اینکه مسیر ما واسه رسیدن به خونه مادر بزرگمه ،
شهیده دیگه، اسماشونو روهمه اتوبانا وکوچه ها گذاشتن ،همه می شناسن دیگه!
سرمو پایین انداختم و ساکت شدم ....
دلم سوخت . زیر لب گفتم:
اونکه مردم می شناسن ، مسیر خونه مادر بزرگه نه شهید همت و شهید همت ها
شهید همت اسم یه راه نیست ، جهت راهه!

شهید بزرگوار شوشتری

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

افسران - آنها کجا و ما کجا!!

تصویر زیر حاج محمود امینی را نشان می دهد. کسی که فرماندهی گردان حمزه از لشکر 27 محمدرسول الله(صلوات الله علیه) را بر عهده داشت...

یاد شهید بزرگوار شوشتری زنده که می گفت:
دیروزدنبال گمنامی بودیم وامروز مواظبیم ناممان گم نشود
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد
آنجا بر درب اتاقمان می‌نوشتیم یاحسین فرماندهی از آن توست
الان می‌نویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید....

قول شهید

يكشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۲۰ ب.ظ

افسران - شهید...


به مادرقول داده بود حتما برمی گرده،وقتی مادر تن بی سر فرزندش رادید
لبخندتلخی زدو گفت:پسرم سرش میرفت قولش نمیرفت.