MiLaD__KiNG

آخرین مطالب

اول نماز حسین بعد عزاداری حسین

يكشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۲۳ ب.ظ
خاطره شماره (1)


n461_49.jpg

شهید همت گفت از امروز باید نمازهایمان را به جماعت بخوانیم.
گفتیم نماز جماعت جا می خواهد ما که در اتاق شهرداری اتاق خالی نداریم ؟
دفتر خودش را نشان داد و گفت ((همین جا))
آستین هایش را بالا زد . میز و صندلی ها را جابه جا کرد.
گفت(( موکت بیاورید از امروز اینجا هم دفتر کار من است و هم نماز خانه))
از آن روز هم شهردار بود ، هم امام جماعت مان ، بین دو نماز هم قرآن تفسیر می کرد.
راوی : محمد ابراهیم احمد پور

  • milad king

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی